برای من باور کردنش مشکل بود. امروز چهارروز از درگذشت پدر بزرگم می گذرد. وقتی صبح شنبه توی اتاق سی سی یو به من گفته شد او مرده، اول گیج بودم ونفهمیدم بعد که به خودم اومدم متوجه شدم نوار قلب خط راست و مستقيم رونشون مي داد.
عین یه فیلم سریع تمام خاطرات من با او از ذهنم گذشت. همه اون چیزهای که برایم گفته بود و همه اون جاهایی که با هم رفته بودیم. دلم می خواست داد بزنم و بگم خدایا حالا زود بود. من قبول ندارم.
اما حالا که او نیست به ذهنم که مراجعه می کنم خاطرات خوب و بد ریزودرشتی یادم می اید که از یادآوری بعضی ازآنها شرمنده می شوم و بعضی دیگر خوشحال.او همیشه از من به نیکی یاد می کرد وخیلی وقتها به من کمک کرد. یادش بخیرو خدا بیامرزدش.

آغاز وپایان

آري آغاز،دوست داشتني هست.
گرچه پايان راه؛ ناپيداست
من به پايان دگر نينديشم.
كه همين دوست داشتن زيباست.
Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes