Sms

زمان: ساعت2:30 دقیقه بعد از نصف شب
مکان: توی اتاق، توی لحاف گرم ونرم!
وضعیت: خواب شیرین!
یهو با صدای زنگ SMS از خواب می پرم. با خودم می گم یعنی کی می تونه باشه؟ نگاه که می کنم از یک دوست با حال دریافت شده. مرقوم فرمودند: sms با ادب برای بچه می خوام داری یه چند تا بفرست.!!!
تصمیم 1: می خوام بهش زنگ بزنم و چند تا بدو بیراه بهش بگم. ولی با خودم می گم نه به خودت مسلط باش.
بلند می شم یه سر به یخچال می زنم و ناخنکی .
تصمیم 2: فکر می کنم یه دونه از اون sms های نمی دونم چی چی رو براش بفرستم. ولی با خودم می گم ممکنه به همه بگه کم آوردم. توی لحاف غلتی می زنم.
تصمیم 3: با خودم می گم بهتره براش توضیح بدم که من خواب بودم ولی اصلا حوصله نوشتن ندارم.
خوابم می آد ولی نمی دونم چرا نمی تونم بخوابم. بازم یه غلتی می زنم.
تصمیم 4: موبایلم رو خاموش می کنم تا دوباره بد خواب نشم.
بازم پهلو به پهلو می شوم و نگاهم به ساعت می افتد ساعت 5 صبح است و من هنوز بیدارم.
Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes