معلم معلمها
هرگز فكرش هم نمي كردم روزي به معلمها درس بدهم. خيلي با حاله، مدام حرفهاي كليشه اي اونها رو به خودشون پس مي دادم.( در ضرورت علم و وقت گذاشتن براي يادگيري). اونها هم حرفهاي كه ما اون موقع تحويل استادها مي داديم به من مي گفنتد. عجيبه انگارهركي روي صندلي؛ روبروي تخته سياه (سفيد) مي شينه بايد تنبلي بكنه. خيلي وقتها از امتحان مي ترسوندمشون اما باز آخرش دلم رحم مي اومد و كمي اميدواري تحويلشون مي دادم.
بهرحال براي من تجربه جالبي بود. فقط اميدوارم يه جوري نشه كه مجبور بشم سر كلاس يكي از همين معلمها بشينم.
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 comments:
» نظر شما؟