مهر
روز اول مهر براي همه ما، ياد آور لحظات شيريني است. و چقدر نام با مسماي داره و من تا حالا به اون توجه نكرده بودم "مهر". كوچولوهاي كه مي بينم الان به دبستان مي روند يا حتي بچه هاي كه دانشگاه قبول شدند، حسابي دلم يه جوري ميشه دلم مي خواهد دوباره كوچك بودم و به مدرسه مي رفتم.

همه خاطرات خوب من به دبستان برمي گردد. جايي كه " جامه تعليمات اسلامي افشار " نام داشت. حق نداشتيم توي فضاي مدرسه بدويم يا سرو صدا كنيم. حتي توي كوچه ها هم ناظم مدرسه چرخ مي زد كه كسي بازي نكند، والبته چقدر ما هم گوش مي كرديم. بردن نام تيله مصادف با مرگ بود. لعنتي انقدر آنتن توي مدرسه بود كه سريع كل كاينات توي دفتر تو مشت آقاي ميرنژاد بود. اگر كسي هم خبردار نمي شد مادرم با يه تلفن كوچولو خبرها رو مي داد. فقط تنها حسن دبستان اين بود كه شبانه روزي نبود. وگرنه عين فيلم انگليسي ديوار بود.الان گاهي وقتها به اونجا سر مي زنم و ياد اون سيلي كه از ناظممون خوردم رو تازه مي كنم. بادش به خير. آه. دوباره نوستالژي منو گرفت.
Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes