دارم سخني با تو وگفتن نتوانم
وين درد نهانسوز نهفتن نتوانم

شادم بخيال تو چو مهتاب شبانگاه
گر دامن وصل توگرفتن نتوانم

تو گرم سخن گفتن واز جام نگاهت
من مست چنانم كه شنفتن نتوانم

چون پرتو ماه آيم و چون سايه ديوار
گامي به سر كوي تو رفتن نتوانم

دور از تو من سوخته در دامن شبها
چون شمع سحر يكسره خفتن نتوانم

اي چشم سخنگو تو بشنو زنگاهم
دارم سخني با تو و گفتن نتوانم
شفيعي كدكني

يه مديري داشتيم توي دوران راهنمايي وقتي مي خواست كسي را صدا بزنه كه نمي شناخت؛
داد مي زد:آقاي شما
اما من يه كلمه واسه خودم داشتم؛ كه تو وقت خودش معروف بود.توي پادگان آموزشي
وقتي مربي بودم سر كلاس براي اينكه يه نيروي آموزشي رو صدا كنم يا تشر بزنم كه
مثلا حواسشون رو جمع كنند؛ مي گفتم :خوش تيپ
عجيب اين كلمه براي همه خوش آيند بود. من بارها برق خوشحالي ولبخند رضايت روتوي
چشمهاو روي لبهاي بچه ها ديده بودم.اما هرگز علت واقعي اونو نفهميدم؛تا همين چند
روز پيش كه توي مجله فيلم خوندم محمد رضا گلزار 24 ميليون گرفته براي يه عكس
ناقابل تبليغاتي .انوقت فهميدم خوش تيپ بودن چه مزه اي داره!
البته همه مي دونيم اين پسره تا حالا چند تا فيلم بازي كرده؛ هنرمنده وازهمه مهمتر
با سوپر استار هنرپيشه خانمها هم سر و سري داره؛كه به ايناش كار ندارم.نوش جونش.
اما جالا من عجيب دلم لك زده؛ براي اينكه يكنفر پيدا بشه ومثلا صدام بزنه :كجايي خوش تيپ
ومن سرمو برگردونم و در حالي كه توي چشام برق خوشحالي هست بگم :همين جاعزيز
كسي پيدا نميشه؟

حتما ميپرسيد گون يعني چه؟تعجب نكنيد اسم خارجكي نيست. ايكس شعر هم نگفتم.
الان ميگويم هرچند مطمئن هستم اغلب شما ميدانيد.
گون درختچه اي است كوچك كه بيشتر در مناطق كوهستاني و اراضي باير
مي رويد كتيرا كه اغلب خوش تيپها به سر مي زنند از اين درخت مي تراود
اما نكته جالب در مورد اين درختچه اين است با وجود اين كه بيشتر از يك متر
بلندي ندارداما ريشه هايش در اعماق چندين متري زمين براي يافتن آب
ريشه دوانده است ودر كويرمظهر مقاومت وتلاش بحساب مي ايد.
شايد ديدن يك درخت كوچك دردل كوير جايي كه تا چشم كار مي كند شوره زار است
تعجب همه را برانگيزد اما براستي او چگونه مي تواند بماند و زندگي كند.
خودش را سيراب كند حتما با يك اميد اميدي به..........
يكبار ديگر شعر دكتر شفيعي كدكني را بخوانيدشايد شما هم يك گون باشيد

امروز حسابي حالم گرفته ;نمي دونم شايد بخاطر اينكه بازم تيرم خورد به سنگ. فرصت
خوبي بود براي يه شغل عالي كه متاسفانه قبول نشدم. البته زياد تلاش نكرده بودم
اما حالا كه نميشه زانوي غم بغل كرد و بيكار نشست. دوباره سعي ميكنم
دوباره...

عجب حكايتي است.

بعد از اين باز دلم همسفر چلچله هاست
رفتي اي دوست ميان من وتو فاصله هاست

:: دكتر شفيعي كد كني
به كجا چنين شتابان ؟
گون از نسيم پرسيد.
-دل من گرفته زينجا ؛
هوس سفر نداري
ز غبار اين بيابان ؟
همه آرزويم اما؛
چكنم كه بسته پايم ...
به كجا چنين شتابان ؟
ـبه هر آن كجا كه باشد؛به جز اين سرا سرايم .
سفرت بخير اما ؛تو دوستي ؛ خدا را
چو از اين كوير وحشت به سلامتي گذشتي ؛
به شكوفه ها به باران ؛ برسان سلام ما را .

خاطره شادمانيهاي ديروز ما تلخ ترين غمي است ؛كه امروز داريم.
جبرا ن خليل جبران

بيوفايي قابل بخشش است ؛اما هرگز فراموش نمي شود.
دولافايت

به كجا چنين شتابان .
گون از نسيم پرسيد؟
Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes