سفر به قونیه

یه جورهای بدون اینکه خودمون هم یخواهیم رفتیم قونیه مراسم سماع. آدم اونجا بدجوری دلش می گیره وقتی می بینه کشور ترکیه از کنار نام مولوی که حتی یه بیت شعر به ترکی نگفته و خیلی از ترکها شعرهاشو نمی فهمند، چه جوری بهره فرهنگی و مادی می گیره.
بیچاره حافظ و سعدی و خیام و فردوسی که توی ایران هستند. اگه توی یکی از کشورهای همسایه خاک شده بودند هر سال به بهانه ای کلی توریست رو جمع می کردند و علاوه بر معرفی فرهنگ و کشورشون؛ پولی هم نثار اقتصادشون می کردند.

اولین برف

بارش اولین برف زمستانی با قطع برق وگاز همراه بود.دیروز صبح وقتی بارش برف شروع شد همه خوشحال از بارش نعمات خدا بودیم ولی نمی دانستیم که الطاف خدا همیشه باید با برنامه ریزی و توجه بندگان خدا همراه باشد.
اولین اتفاق قطعی برق بدلیل اتصال شاخه های مرطوب درختان با سیمهای برق بود. و بعد هم کاهش فشار و قطعی گاز که آنهم بنا به اظهار رئیس گاز یزد بدلیل افزایش استفاده مشترکین بوده است.!
ناگفته پیداست این مشکل هرساله و همیشگی در زمستان و به هنگام بارش باران و برف می باشد.

میم مثل مادر

اولین بار بود که بهمراه برادرم به سینما می رفتیم. و مثل همه توی سالن های های گریه کردیم. البته خانمهای بودند که طاقت نداشتند و درحالی که هق هق گریه می کردند وسطهای فیلم زدند بیرون.
دیروز جمعه اکبر نبوی توی برنامه نقد 2 با رسول ملاقلی پور درباره فیلم صحبت کردو عجیب اینکه اصلا در مورد مصدومین شیمیایی و کسانی که ناخواسته دچار این مشکلات شده بودند حرفی به میان نیامد.
اولین بار بود که می شنیدم از هیجده هزار ساکن سردشت دوازده هزار نفر اون شیمیایی شدند.

آخرش نفهمیدیم

آخرش نفهمیدیم کدوم درسته؟ صاحب دلان یا صاحبدلان
آخرش نفمیدیم سریال آبکی آخرین گناه کی آدم خوبه بود کی آدم بده؟
آخرش نفهمیدیم تو سریال زیر زمین پول دزدی رو چطوری تطهیر می کنند با دادن به کمیته امداد یا پس دادن به صاحب پولها

حامد بهداد

دیشب برنامه الفبای مهربانی حامد بهداد رو دعوت کرده بود و اولش کلی احمدزاده درباره هنرمند متعهد و دفاع مقدس حرف زد وبعدش حامد خان رو معرفی نمود. حامد جون هم وقتی شروع به حرف زدن کرد همه فهمیدیم که به کل کرکره رو کشیده پایین و مخش رو فرستاده تعطیلات.
- شروع جنگ رو سال 57 گفت بعد گفت 58 آخرش به 59 راضی شد.!
- توی فیلمی که بازی کرده بود کارگردان ازش خواسته بود در هنگام جان دادن یه جمله ای رو بگه و تاکید کرده بود به خاطر این جمله تصویب فیلم رو گرفته ولی حامد جون گفت "من گفتم نمی گم. تیر به پشتم خورده. حالا هر کاری می خوای بکن."
خدایش وقتی دیدند چرت و پرت زیاد میگه هنوز وقت برنامه تموم نشده بود سریع باهاش خداحافظی کردند.

نرگس

کم کم دارم شک می کنم که من مشکلی دارم که حتی یک قسمت سریال نرگس رو ندیدم!

ده فرمان

ده فرمانی که خداوند بر موسی نازل کرده است ودر تورات نیز ذکر آن آمده است:

فرمان اول : تورا به حضور من خدایان دیگر نباشد.

دوم: به جهت خود، صورت تراشیده یا هیچ تمثالی... مساز،وآنها راسجده وعبادت منما.

سوم: نام یهوه خدای خود را به باطل مبر.

چهارم : روز نسبت را نگاه دار.

پنجم: پدر و مادرخود را حرمت دار.

ششم:قتل مکن.

هفتم: زنا مکن.

هشتم: دزدی مکن.

نهم : بر همسایه خودشهادت دروغ مده.

دهم: برزن همسایه ات طمع مورزوبه خانۀ همسایه ومزرعه و...(تورات، تثنیه /٥ ذیل ده فرمان )
منبع

گرما

گرمای هوا دیگه واقعا طاقت فرسا شده است. طبق گزارش هواشناسی یزد متوسط دما در تابستان امسال از 50 سال گذشته بیشتر بوده . تنها وسیله گریز از گرما نشستن توی خونه و استفاده از کولر است. واقعا اگه این کولرهای آبی نبود زندگی ما فلج می شد.
خیلی قدیما یادم هست که همه زیرزمینهای خنک داشتند که کلا روزهای تابستون رو اونجا بودند و شبها هم رو پشت بام توی پشه بند. البته اونها که وضعیت بهتری داشتند به نقاط ییلاقی و خوش آب و هوای نزدیک شیرکوه می رفتند و با خرید یا اجاره باغات اونجا کلا از اوایل عید تا آخرهای تابستون بهمراه خانواده اونجا می موندند. البته الان اونجاها اونقدر بساز و بفروشی شده که آدم فکر نمی کنه که توی ده هست و داره هوای ده رو تنفس می کنه!

از لبنان و اسرائیل

در مورد جنگ حزب اله با اسرائیل همراه با کشته و مجروح شدن انبوهی از غیر نظامیان دو طرف همه می گویند و زیاد می شنویم. راستش معلوم نیست کدامیک از دو طرف مقصرند ولی خواندن یادداشتهای کسانی که در متن این جنگ ویرانگر قرار دارند چه از لبنان باشد و چه در اسرائیل می تواند گوشه ای از درد و رنجی که هر دو طرف بخاطر از دست دادن هموطنانشان می کشند به آدم منتقل کند.

کلاسیک

دیشب سینما 4 فیلم مردی که لیبرتی والاس را کشت با بازی جان وین و جیمز استوارت پخش کرد کلی یاد گذشته ها کردم. هنوز هم میشه با دیدن فیلمهای کلاسیک حظ بصری برد.

آنگولا

باخت از مکزیک و پرتغال محتمل بود ولی راستش کسی فکر نمی کرد اینقدر بد بازی کنیم ولی حالا دیگه مطئن هستیم که باخت سوم هم در راه است.

ایران- مکزیک

اینکه باید از تیم ملی حمایت کنیم بحثی نیست ولی فکر کنم دیگه باید باور کنیم فوتبال ما سالها ست که دیمی است. وقتی گل می زنیم روی حرکات فردی یا کاملا شانسی و وقتی گل می خوریم روی شناخت کامل حریفان از ماست. کافی است به گلهای که توی بازی کرواسی ،بوسنی و حتی مکزیک زدیم دقت کنیم.
برانکو با وجودی که بیش از هشت سال از نزدیک با فوتبال آشناست هنوز نتوانسته اشکالات اساسی تیم ما که ضعف در دروازبانی و دفاع ناهماهنگ بوده است را رفع کند. به نظرم آنچه باعث باخت دیروز ما از مکزیک شد عدم درک درست مربی ما از شرایط بازی بود نه کار روانی روی تیم . دلیل اونهم بازی خوب ما در نیمه اول بود ولی وقتی مربی مکزیک با تعویض دو یار تغییر تاکتیکی داد عملا ما بازی رو باختیم.

ok

استادمون سر کلاس وقتی می خواد بگه "متوجه شدید؟"خیلی باحال میگه ok clear شد؟

پلنگ صورتی


دیروز صبح برنامه با شبنم کارتون پلنگ صورتی رو نمایش می داد. ابتدای کارتون آرم معروف متروگلدین مایر با شیره که نعره می کشه رو نشون داد. با تعجب زیر اون دیدم نوشته www.mgm.com آخه از کی اونا وب سایت داشتن.

درب اتوماتیک

همسایه های ما فرصت سر خاراندن رو ندارند چه برسه به پیاده شدن از ماشین و درب منزل را باز کردن. بنابراین اکثرشون درب کنترلی دارند و با فشردن یه دکمه درب به صورت اتوماتیک باز میشه. و بعدش فتی می روند تو خونه!. البته این کارکرد یه چیزی تو مایه های رو کم کنی هم هست. بعله دیگه. اما معضلاتی هم داره که گفتنش خالی از لطف نیست.
اولش که یارو برای نصبش اومده بود نمی دونم چکش بود یا پتک که مرتب با صدای وحشتناک به درب آهنی می زد. خلاصه یک روزی برای نصب تق و توق داشتیم.
چند روز بعد دخترهای همسایه خونه ما زنگ زدند که مامانشون رفته استخر و یادش رفته با کنترل درب رو ببنده ! حالا هم هر چی به موبایلش زنگ می زنند جواب نمی ده. رفتیم جهت مهندسی ولی نمی شد کاری کرد؛ درب فقط با کنترل خودش باز و بسته میشه. بنابراین یه دوسه ساعتی مواظب خونه همسایه بودیم تا خانوم اومدند و درب رو بستند.
فردا شبش همسایه ما از مهممونی اومدند هر کاری کردند درب باز نشد که نشد. کلی هم باهاش کلنجار رفتند ولی نشد آخرش ماشینوشون رو تو کوچه گذاشتند. معلوم نیست چند بار دیگه این بازیها ادامه داشته باشه.

جایزه و چند تا نکته

پس زلزله های پس از دریافت جایزه و اینکه واقعا باید بگویم متاسفم.
واقعا متاسفم

تلویزیون

گاهی اوقات رسانه ملی بد جوری آدم رو غافلگیر می کند. جمعه ظهر تلویزیون رو روشن کردم داشت تکرار مستند زیبای اینجا آفریقاست رو نمایش می داد. مسندی که به نمایش تمامی استعدادها آفریقا می پردازد. آدم کلی دلش می خواد به جای رویا نونهالی باشه.

یه برنامه جالب دیگه هم که از شبکه چهار پخش میشه برنامه نوای ایرانی هست که واقعا جالب و زیباست . یکی از نکات مورد توجه هنگام پخش کامل یک موسیقی همراهی زیرنویس و توضیح درباره نوع دستگاه و سازی که نواخته می شود است
.
پی نوشت: دم صدا و سیما با این سایت درپیتش گرم باد

هدف

بدون هدف نمی توان انتظار موفقیت داشت. اگر ما تنها یک هدف روشن داشته باشیم می توانیم تلاشهای خود را متمرکز کنیم.
اکیو موریتا شرکت سونی
نوشتم برای اینکه خودم بعدا بخوانم!

لینوکس

خیلی وقت پیش ردهت را روی نصب کردم واز اون استفاده می کردم. جدیدا کتابی به دستم رسید که توضیح اجمالی درباره نرم افزارهای متن باز و توضیحات اجمالی درباره مجوزهای آنها و افرادی که در این فضا در حال فعالیت هستند داده بود.
در ایران بچه های فعالی در این زمینه کار می کنند که آلن باغومیان و وب سایت های که در این زمینه پشتیبانی می کند معرف حضور اینکاره ها هست. اما من فعلا می خوام یه آزمایش کوچولوی (!) هم روی اوبونتو بکنم.

باران

بالاخره پس از یکهفته گرمی نسبی هوا امروز دیگه آسمون دلش رحم اومد و باران لطیفش را نثار زمینیان کرد. راستی برای باران چه صفتی را بهتر از لطافت می توان به کار برد؟

نسل جوان

این مدت که با بچه های دبیرستان کار می کنم کلی انرژی و انگیزه پیدا کردم و خیلی هم به وقتهای که اون دوران جاهلی هدر دادم غبطه خوردم.
بچه ها چه دختر و پسر معصومیتی تو چهره شون موج می زنه که آدم ناخود آگاه نمی ونه با اونها رو راست نباشه. ولی بازم خامی و کله شقی تو خونشون هست.!
شاید نتونم همه اون تجربیاتم را در اختیار بچه ها بگذارم ولی بازم حتی اگه یکی هم حرفمو بفهمه همین برام کافیه.

همیشه ایده های خوب در اثر بی توجهی و سهل انگاری از بین می روند اما ایده های من در اثر کار زیاد .

از ایمیل دریافتی

توی یه موزه ی معروف که با سنگ های مرمر کف پوش شده بود, مجسمه بسیار زیبای مرمرینی به نمایش گذاشته شده بودند که مردم از راه های دور و نزدیک واسه دیدنش به اونجا می اومدن. و کسی نبود که اونو ببینه و لب به تحسین باز نکنه.
یه شب سنگ مرمری که کف پوش اون سالن بود؛ با مجسمه؛ شروع به حرف زدن کرد و گفت:"این؛ منصفانه نیست! چرا همه پا روی من می ذارن تا تو رو تحسین کنن؟!مگه یادت نیست؟! ما هر دومون توی یه معدن بودیم، مگه نه؟این عادلانه نیست!من خیلی شاکیم!"
مجسمه لبخندی زد و آروم گفت: "یادته روزی که مجسمه ساز خواست روت کار کنه, چقدر سرسختی و مقاومت کردی؟"
سنگ پاسخ داد: "آره؛ آخه ابزارش به من آسیب میرسوند. "آخه گمون کردم می خواد آزارم بده.آخه تحمل اون همه درد و رنج رو نداشتم."
و مجسمه با همون آرامش و لبخند ملیح ادامه داد که:"ولی من فکر کردم که به طور حتم می خواد ازم چیز بی نظیری بسازه. به طور حتم بناست به یه شاهکار تبدیل بشم . به طور حتم در پی این رنج؛ گنجی هست. پس بهش گفتم :"هرچی میخوای ضربه بزن؛ بتراش و صیقل بده!" و درد کارهاش و لطمه هائی رو که ابزارش به من می زدن رو به جون خریدم. و هر چی بیشتر می شدن؛ بیشتر تاب می آوردم تا زیباتر بشم! پس امروز نمی تونی دیگران رو سرزنش کنی که چرا روی تو پا میذارن و بی توجه عبور می کنن."
آره عزیز دلم! رنج و سختی ها هدایای خالق مهربون هستیه به من و تو. و یادمون باشه قراره اون قدر خوشگل بشیم که خودمون هم نمی تونیم از الان باور و تصور کنیم. پس بیا ازین به بعد به هر مسئله و مشکلی سلام کنیم و بگیم:"خوش اومدی" و از خودمون بپرسیم : "این بار اون لطیف بزرگ چه موهبت و هدیه ای برامون فرستاده؟"

فکرکن

فکر کن .تلفن ثابت داشته باشی موبایل و کلی امکانات آن لاین مسنجر و حتی sms ولی انوقت دوستت کارت پستال با پست برات بفرسته. تازه اونهم بیستم عید. بابا ایول

از ایمیل دریافتی

گفتند شكست يعني تو يك انسان در هم شكسته اي
گفت : نه شكست ، يعني من هنوز موفق نشده ام .
گفتند : شكست يعني تو هيچ كاري نكرده اي .
گفت : نه ! شكست يعني من هنوز چيزي ياد نگرفته ام .
گفتند : شكست يعني تو يك آدم احمق بوده اي .
گفت : نه ! شكست يعني من به اندازه كافي جرات و جسارت داشته ام .
گفتند : شكست يعني تو ديگر به آن نمي رسي .
گفت : نه ! شكست يعني من بايد از راهي ديگر به سوي هدفم حركت كنم .
گفتند : شكست يعني تو حقير و نادان هستي .
گفت : شكست يعني من هنوز كامل نيستم .
گفتند : شكست يعني تو زندگيت را تلف كرده اي .
گفت : نه ! شكست يعني من بهانه اي براي شروع كردن دارم .
گفتند : شكست يعني تو ديگر بايد تسليم شوي !
گفت : نه ! شكست يعني من بايد بيشتر تلاش كنم .

قبلترها آرزوهام رنگی بود و خوابهام سیاه وسفید. اما حالا خوابهام رنگی شده و آرزوهام سیاه سفید

ساخت لینکدونی با del.icio.us قسمت دوم

اینهم نمونه کدی که من برای وبلاگم استفاده کردم.


.delicious-posts { padding: 0.5em; FONT-FAMILY: verdana, tahoma; }
.delicious-posts ul, .delicious-posts li, .delicious-banner { margin: 0; padding: 0}
.delicious-post { border-top: 1px solid #eee; padding: 0.25em; font-size: 80% }
.delicious-odd { background-color: #f8f8f8 }
.delicious-banner a { font-size: 80% }
.delicious-posts a:hover { text-decoration: underline }
.delicious-posts a { text-decoration: none; color: #a15426; display: block; padding: 0.3em }
.delicious-post a { color: #C7B299 }

ساخت لینکدونی با del.icio.us

راستش خیلی وقت بود که می خواستم یه دونه لینکدونی برای وبلاگم داشته باشم ولی هرچی سعی می کردم نمی شد که نمی شد. البته راهنماهای خوبی برای ساخت لینکدونی در بلاگر نوشته شده ولی خوب من نتونستم.
تا اینکه راحتترین راه را در سایت خوشمزه دیدم . شما هم بعد از انجام دادنش متوجه آسانی کار خواهید شد.

الف: اول یک دونه اکانت در del.icio.us ایجاد کنید.

ب: بعد از ورود به اکانت خود سمت راست بالا گزینه help را کلیک کنید.

ج: و سپس Javascript را کلیک کنید. در صفحه جدید لینک link rolls feed را کلیک کنید تا به قسمت Linkrolls وارد شوید.

د: حالا فقط کافی است در قسمت Display Options تنظیمات دلخواه خود را مثل تعداد لینکهای نمایش داده شده ،عنوان لینکدونی و .... را تنظیم کنید نگران نباشید پیش نمایش در قسمت سمت راست خواهید دید. وقتی همه چیز بروفق مراد بود. کد بالای صفحه را کپی نمایید.

ر: کد اسکریپ را در داخل تمپلیت وبلاگ خود در جایی که لینکدونی می خواهید باشد کپی نمایید. لینکدونی شما ساخته شد.
هر لینک جالبی را که می خواهید اضافه کنید کافی است به اکانت del.icio.us خود وارد شده و post کنید.

امر به ....

اصفهان که بودیم بچه ها می خواستند پارک پرندگان رو ببینند بعد از اینکه کلی پیچوندمشون و فایده نداشت خلاصه راضی شدم و با کلی زحمت توی شلوغ پلوغی رفتیم پارک ناژوان. جلوی پارک چند تا خانم و آقا با کارت امر به معروف و بیسیم ایستاده بودند و به هر خانمی که یه ذره(!) موهاشون بیرون بود تذکر می دادند . راستش حسابی دلم می خواست برم با یکی از این خانمها اختلاط کنم و بهش بگم چند درصد فکر می کنه این کارهاش فایده داره ؟ ولی بعدش عین بچه آدم سرمو انداختم زیر و راه خودمو اومدم چون اگه منطق واستدلال سرشون می شد که اینجوری گروهی و با اینهمه تشکیلات نمی اومدند.

اصفهان

بالاخره فرصتی دست داد و به همراه عمه و خانواده او یه سفر نوروزی رفتیم. اصفهان شهری است که همیشه از دیدن آن متحیر خواهید شد. عجیبه من وقتی وارد اصفهان می شوم یاد اون تعریف ناصر خسرو در سفرنامه اش می افتم که گفته اصفهان شهری است بر هامون نهاده با .....
و اکثر خیابونهای اطراف نقش جهان فراغ و تمیز آدم حال میکنه وقتی توی چهار باغ قدم می زنه یا کنار زاینده رود بین سی سه پل و پل خواجو لختی استراحت کند یا در پارک ناژوان چرخی بزند. برای منکه توی کویر و یزد بزرگ شدیم دیدن اینهمه سرسبزی و آب غنیمت است.
- رفتار فروشندگان اصفهانی خیلی خوب شده بود با حوصله جواب می دادند و می شد چونه هم زد. نمی دونم شاید به خاطر رونق بازار بود!
- پلیس که دیگه سنگ تموم گذاشته بود چراغ قرمز و خیابون یک طرفه رد می کردی فقط با لبخند اشاره می کردند.
- منار جنبان هم رفتیم یه مامور نیم ساعت یک بار می رفت بالای یکی از منارها و با لگد همیچین می زد که اون منار که هیچی کل ساختمون می لرزید.


بدجوری منم دوست دارم قصه هامو برای بقیه تعریف کنم ولی نمی تونم. حسم میگه هنوز قصه هام پایان خوبی نداره. ایکاش بچه بودم مثل انوقتها برای زمین و زمان تعریف می کردم و شروبر می بافتم.
هنوزم وقتی بهار می آد وعطر دل انگیز شکوفه های بهاری توی کوچه می پیچه یاد محله قدیمیون می افتم و آدمهای که حالا بیشترشون توی این دنیا نیستند واونهای که موندند زمینگیر شدند و چقدر توی اون کوچه پایین وبالا می کردیم و همه از دستمون عاصی.
ایکاش اینقدر زود دیر نمی شد.

Johannes Vermeer

تلویزیون فیلم سینمایی دختری با گوشهای مروارید را نشان می داد. داداشم گفت آهان این ونگوگ هست . گفتم بچه چی می گی؟ اون تو عمرش زن نگرفت این یارو نقاشه که یه دوجین بچه داره. گفت آهان داوینچی هست!.
نمی دونم این بچه کی می خواد یه ذره معلومات عمومیش را زیاد کنه . البته اکثر هم سن و سالهای او همینجوری هستند. این سیستم نظام جدید کلی آدم بیسواد رو تحویل مملکت داد.

شبی ...

شبی با خیال توهمخونه شد دل
نبودی ندیدی چه ویرونه شد دل
نبودی ندیدی پریشونی هامو
فقط باد و بارون شنیدن صدامو
غمت سرد و وحشی به ویرونه می زد
دلم با تو خوش بود وپیمونه می زد.
:: ابی

84

سال 84 سال رسیدن به یکی از مهمترین آرزوهام بود. هر چند این آرزو دیر تحقق یافت ولی بالاخره با کمی شانس واقبال و کمی کوپن پ به انجام رسید.

کاظمیان و یک کار بزرگ

با وجودی که پرسپولیسی دو آتشه هستم ولی از طرز رفتار و تیپ بعضی از بازیکنهای اون خوشم نمی اومد و نمی آد ولی امروز وقتی خوندم کاظمیان به دیدن میلاد رفته کلی خوش به حالم شد. لااقل درک و شعور این بابا . ممنون از اینکه دلی را شاد کردی. ممنون

ماست مالی

قضییه ماست مالی مال دوران رضا خان هست. نقل می کنند رضا خان با قطار از مسیری عبور می کرده و مامورین حکومتی برای اینکه نشان بدهند روستاها و شهرهای مسیر نوساز و مرمت شده هست دیوارهای خانه های نزدیک ایستگاه قطار را ماست مالی می کردند تا اگه رضا خان نگاهی هم کرد از دور فکر کنه خانه ها گچ کاری شده است.
شهرداری یزد به خاطر میهمانان نوروزی یکماه آخر سال به ادارات دولتی اجازه عملیات حفاری نمی دهد تا شهر جلوه نازیبایی نداشته باشد و خودش هم خیابونهای اصلی رو ترو تمیز و احیانا رنگ می کند . خلاصه آخر ماست مالی ولی دریغ از یه کار اساسی و زیر بنایی

Sms

زمان: ساعت2:30 دقیقه بعد از نصف شب
مکان: توی اتاق، توی لحاف گرم ونرم!
وضعیت: خواب شیرین!
یهو با صدای زنگ SMS از خواب می پرم. با خودم می گم یعنی کی می تونه باشه؟ نگاه که می کنم از یک دوست با حال دریافت شده. مرقوم فرمودند: sms با ادب برای بچه می خوام داری یه چند تا بفرست.!!!
تصمیم 1: می خوام بهش زنگ بزنم و چند تا بدو بیراه بهش بگم. ولی با خودم می گم نه به خودت مسلط باش.
بلند می شم یه سر به یخچال می زنم و ناخنکی .
تصمیم 2: فکر می کنم یه دونه از اون sms های نمی دونم چی چی رو براش بفرستم. ولی با خودم می گم ممکنه به همه بگه کم آوردم. توی لحاف غلتی می زنم.
تصمیم 3: با خودم می گم بهتره براش توضیح بدم که من خواب بودم ولی اصلا حوصله نوشتن ندارم.
خوابم می آد ولی نمی دونم چرا نمی تونم بخوابم. بازم یه غلتی می زنم.
تصمیم 4: موبایلم رو خاموش می کنم تا دوباره بد خواب نشم.
بازم پهلو به پهلو می شوم و نگاهم به ساعت می افتد ساعت 5 صبح است و من هنوز بیدارم.

بازاریابی شبکه ای

روز جمعه وقتی دوستم بهم زنگ زد و دعوتم کرد به خانه اونها برم تا درباره یه کار صحبت کنیم کلی توی ذهنم انواع و اقسام شغلها رو سبک و سنگین کردم تا بهترین ایده را برای یه کار خوب پیشنهاد بدهم. آخه خبرش رو داشتم که بیکاره و دنبال کار.
وقتی دیشب به خونه اونها رفتم درب منزل به من گفت بالا یه خانم هست" لوس بازی در نیاری " با خودم گفتم عجب بچه با حالی هنوزم تک خوری تو مرامش نیست.
اما وقتی توی اتاق رفتیم و میزو صندلی و شکل چیدن اون رو دیدم انوقت بود که دوزاری افتاد که بله این جلسه نت ورک مارکتینگ هست می خواستم همونجا برگردم ولی با خودم گفتم حالا که اومدم بذار یه خرده سر کارش بگذارم. خانمه عین همه جلسات پرزنت روبروی من نشست و بروشور را روبروی من باز کرد و حرفهای که از فرط تکرار عین ضبط صوت شده بود برام تکرار کرد.آخرش هم ازم پرسید که آیا می خوام عضو بشوم ومن به راحتی شانه هایم را بالا انداختم و گفتم فکر نکنم باید بیشتر فکر کنم و وقتی بیشتر اصرار کرد به راحتی گفتم نه.
چند تا نکته
توی جلسات پرزنت پذیرایی ممنوع هست.
اول جلسه موبایلها باید خاموش بشه. ولی من گفتم ممکنه کار ضروری باهام داشته باشند و خاموش نکردم.
آخر جلسه حتما باید شخص مخ زده شده زودتر از پرزنتور از منزل خارج بشه. که صد البته من انجام ندادم.
در تمامی جلسات اینگونه چه گلد کوئیست چه ای بی ال و .. غیره همه حرفها یکسان و عین هم می باشه.
......
حوصله نیست بازم بنویسم ولی کلا بازم هر کی بیاد جواب من همون نه هست.

خیال

خیال تو در همه عالم برفت و باز آمد
که از وجود تو خوشتر ندید جایی را

یک نکنه و چند سوال

- بازید هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور از شهرهای مختلف ایران همیشه با سیلی از جمعیت که فریاد می زدند دسته گل محمدی به شهر ما خوش امدی همراه بود.
- بازدید خاتمی رئیس جمهور از شهرهای مختلف ایران با استقبال تعداد زیادی از مردم که غریو دست و شوت آنها شهر را پر می کرد همراه بود.
- بازدید احمدی نژاد از شهرهای مختلف همواره با استقبال انبوهی از مردم که در سرما ساعتها در انتظار او ایستاده بودند همراه است.
با وجود اینهمه تغییر رویه دراجرا این سه رئیس جمهور علت اینهمه استقبال شایان ذکر چیست؟مردم که همون مردم هستند صدا و سیما هم که نمی تونه گزارش دروغ و تصاویر مونتاژی به خورد بینندگان خود بدهد. پس کدامیک کار خود را خوب انجام می دهند رئیس جمهورها یا تیم استقبال کننده؟

فاجعه

.جایی خواندم یا کسی گفت یادم نمی آید.فاجعه وقتی است که طنز و واقعیت یکی می شود

مادر

موجود عزیزی است مادر . که اگه قدرش رو بدانیم ....

واقعا که

برای جستجو یک خبر به نظرم رسید از سایت رسانه ملی ایران یه جستجوی کوچک بکنم ولی این پیغام
Service is not running.
رو که دیدم ناخود آگاه گفتم. واقعا که...
:: یه چیز دیگه. سایتهای دیگر شبکه ها رو حداقل با موزیلا تطبیق ندادند.

و ...

و خداوند عشق را آفرید.

رضا

دیشب رضادوست قدیمی،دوران دبیرستان و دانشگاه رو دیدم. ناقلا عین قالی کرمان تکون نخوره بود. کلی با خاطرات گذشته صفا کردیم. یهو تو صحبتهاش پرسید: ازدواج کردی؟ وقتی گفتم نه کلی ذوق کرد.! آخه خودش هم ازدواج نکرده بود و فکر می کرده همه هم دوره ایی ها رفتند و اون جا مونده.
البته اون تجربه چندین مورد خواستگاری رفتن رو داشته ولی من هنوز نه!

کمی قابل تامل

خواستم به سبک مسلمانان با شعور اعتراض کنم ولی مثل اینکه همه راهها به جای دیگه ختم می شود چون آدرس مورد نظر با کمال تعجب فیلتر شده است.!!

جستجو ترانه

به راحتی می توان با استفاده از گوگل در سایتهای upload به دنبال آهنگهای دلخواه خود بگردید.
مثال: zip|rar site:Megaupload.com dido
یافتن آهنگهای dido در سایت Megaupload
و یا zip|rar site:rapidshare.de dido
یافتن آهنگهای dido در سایت rapidshare

مقایسه چند RssReader

Abilon: با وجود حجم کم در حدود 600 کیلو یک عیب عمده آن عدم سازگاری با زبان فارسی هست.

Optimal Desktop: دنگ و فنگ زیادی داره. حوصله نداشتم زیاد باهاش ور برم!

FeedDemon: نسخه خوب و خوش دستی هست. کار با آن به راحتی صورت می گیرد. فیدها را هم بصورت تفکیک امروز؛ روز قبل و هفته قبل نمایش می دهد که کمک خوبی است.نسخه های کرک شده آنرا می توان در اینجا پیدا کرد. با فارسی سازگاری دارد اما سایت دودردو را عجق وجغ نشون می دهد.


GreatNews: سایت را وارد می کنید و او خودش می گردد و تمامی فیدهای سایت را برای شما لییست می کند. به نظرم نمونه کامل و خوبی است. با سایتهای فارسی هم سازگاری دارد.

Opera: مرورگر اپرا به نظرم یکی از بهترین و آسانترین فید خوانها را در اختیار کاربر قرار می دهد. کافی است سایت دارای Rss باشد در انتهای نوار آدرس علامت Rss را خواهید دید با کلیک روی آن و تایید تمامی فیدها دریافت می شود. ضمن اینکه در نوار آدرس منوی Feed اضافه می شود و می توان تمامی سایتهای اضافه شده را مدیریت کرد.
:: فعلا من با اپرا بیشتر حال می کنم.

ایران

آقای کوین در تهران درباره ایران می گوید.

Rss reader

فعلا دارم rss reader ها رو یکی یکی تست می کنم تا بهترینش رو انتخاب کنم.
GreatNews
FeedDemon
Abilon
FeedReader

سینما

بعد از دو سال سینما نرفتن هفته گذشته دو تا فیلم رو دیدم.
مکس و هشت پا. روایت هشت پا برایم قابل ملموستر می بود اما از پایانش اصلا خوشم نیومد.

مکس

فیلم مکس رو دیدم ولی به نظرم موضوعش دیگه تکراری شده. اینکه همه ما یکسری خط قرمز داریم که در اجتماع ملزم به رعایت آن هستیم ولی اعتقادی به انجام اون نداریم. گوش دادن به نوار ترانه، کمی قر تو کمر دادن؛ دیگه معاون وزیر و دکتر،مهندس نمی شناسه.
شاید بهترین بخش فیلم تیتراژ پایانی فیلم بود که برای اولین بار یه خانوم می خواند و همه آدمهای بالا و غوغا سالار با هم "عزیز بشینه کنارم " رو زمزمه می کنند و تنها کسی که جدی نگاه می کنه مامور اطلاعاتی هست.

همه چی با هم

دیشب تا صبح بارون اومد. صبح از ساعت 7 تا 10 برف اومد و الان که ساعت 12 هست هوا ابری می باشه!!

عرفه

عرفات نام جايگاهي است كه حاجيان در روز عرفه (نهم ذي الحجه) در آنجا توقف مي كنند و به دعا و نيايش ميپردازند و پس از برگزاري نماز ظهر و عصر به مكه مکرمه باز ميگردند و وجه تسميه آنرا چنين گفته اند كه جبرائيل عليه السلام هنگامي كه مناسك را به ابراهيم مي آموخت، چون به عرفه رسيد به او گفت «عرفت» و او پاسخ داد آري، لذا به اين نام خوانده شد. و نيز گفته اند سبب آن اين است كه مردم از اين جايگاه به گناه خود اعتراف ميكنند و بعضي آن را جهت تحمل صبر و رنجي ميدانند كه براي رسيدن به آن بايد متحمل شد. چرا كه يكي از معاني «عرف» صبر و شكيبايي و تحمل است.
اعمال روز عرفه را می توانید اینجا از دنبال کنید.

عموی کار درست

فکر کنم با حال ترین عموی دنیا رو من دارم. عمو ممل من آخرشه. رفته یه سینمای خانواده و کلی متعلقات اونو خریده. این وسط فقط قیافه پدرم دیدنی بود. عموم خیلی راحت می گفت: اینا برای خانه لازمه!

کار

وبلاگ نوشتن می تواند توام با احساس کاملا خوبی باشد. حتی اگه روی کامپیوتر خودت نباشی و ...!

گاز

سرمای این چند روز دوباره مثل سال قبل باعث افت فشار در شبکه گازرسانی شده هست به طوری که گاز مناطق صنعتی و شرکتهای کاشی را قطع کرده اند اما با همه اینها بازم نصف شهر گازشون قطع هست.
Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes