کوهنوردی

امروز صبح محسن مطابق هر جمعه به موبایلم زنگ زد که بپوش تا بریم کوه. راستش رو بخواهید حالش رو نداشتم ولی روم نشد که بهش نه بگم. راس ساعت 7 با مجید اومدند در خونه ما و رفتیم سمت دره گاهان. دره گاهان بعد از تفت در بیست کیلومتری یزد واقع شده و جایی با صفایی است در دل دره های تودرتو، که آب سر کوه از رودخانه ای که در ته دره قرار دارد؛جاری است (البته جاری بوده که الان به زور آبی از آن می گذرد.)
وقتی به ابتدای دره گاهان رسیدیم محسن گفت از سمت چپ بریم. راهی که هیچ وقت نرفته بودیم. قبول کردیم و راه افتادیم. مسیر خیلی با حال بود پیچ در پیچ و ما در ته دره حرکت می کردیم هر پیچ رو که رد می کردیم انتظار داشتیم تو پیچ بعدی دره تموم بشه. اما بازم یه کوه دیگه پشت پیچ بود. خدایش دیگه خسته شدیم و از رو رفتیم ولی بازم هنوز راه بود. شاید هفته دیگه تا ته اونو بریم.
سکوت و طبیعت بکر اون منطقه خیلی آرامبخش هست؛ حتی اگه دو تا همسفر داشته باشی که یه ریز حرف بزنند و در حین راه رفتن چیز هم بخورند.

شروع و پایان

همیشه دو زمان بدجوری با خودم حال می کنم. یکی شروع دوره جدید و یکی پایان دوره. شروع دوره توام با آشنا شدن با یه سری چیزهای تازه هست. تمام سعی خودم رو می کنم تا شاگردهامو تحت تاثیر قرار بدم. و پایان دوره از اینکه می بینم تونستم ایده هامو به بقیه منتقل کنم خوشحالم.
امروز تو جلسه آخر یکی از شاگردها ازم تعریف و تمجید می کرد و دوستش آروم بهش گفت به استاد بگو پاچه رو بده بیا! و من خودم رو به نشنیدن زدم.

سرما و مشکلات اجتماعی

امروز صبح که از خواب بیدار شدم؛ زمین تر شده بود و بارانکی باریده بود. ولی وقتی توی خیابون منتظر تاکسی بودم هوا سوز بدی داشت. من مجبورم یه مقدار راه رو با تاکسی برم یه مقدار رو با اتوبوس. توی تاکسی که همینکه به چهارراه نزدیک شدیم راننده بند کمربند ایمنی رو انداخت روی شانه اش؛ یعنی کمربند رو بسته. یه لحظه دلم به حال خودم سوخت!.حالا چرا؟ نمی دونم. همینجوری.

توی ایستگاه اتوبوس هم صبح اول صبح، شلوغ بازی اساسی است. خیل عظیم دختر وپسر برای رفتن به مدرسه و دانشگاه ازاتوبوسها پیاده و سوار می شوند. اکثر اتوبوسها هم که دست بخش خصوصی هست چون پول نقدی می گیرند مدت زمان زیادی صرف دریافت و خرد کردن پول مسافرین می شود. خوشبختانه چیزی که توی این سرزمین فت و فراوان هست وقت!.
انصافاَ تعداد دخترها هم بیداد می کند. امسال توی مسیر دانشگاه رفت و آمد می کنم . آقا غلغله دختر. این حجم عظیم بعد از فارغ التحصیل شدن چه مشکلاتی ایجاد خواهد کرد؟ آیا دولت مهرورز می تونه شرایط کاری خوبی برای اونها فراهم کند؟

دیکته

اتفافی به فرناز سری زدم. وکلی ...
حتماً بجای حتمن.
دقیقاً بجای دقیقن.
کاملاً بجای کاملن.
اخیراً بجای اخیرن.
اصلاً بجای اصلن.
.......
Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes