چراغ دل

مي داني!
هنوز هم چراغ دلم را به عشق ديدنت روشن نگاه مي دارم
تا شايد
نيمه شبي
در تاريكي
تنها روشن كننده ي راهت باشد ..
..
چراغ دل
آه..
..
از خرابه ها و ويرانه هاي حضورت عبور مي كنم
مي داني!
بي نهايت ويران شده اند
آنقدر كه ديگر هيچ تصوري از آنها در ذهنم تداعي نمي شوند...
به كدامين گناه ، ساقه ي نيمه جانٍ تازه به گُل نشسته ي دلم را با تبر بي ريشه گيت شكستي؟...
و تنم را آبستن زخم ها و دردهاي لايقٍ وجود خودت ساختي
...
اگر از ويرانه ي حضورت به آساني بگذرم ،
كه مي دانم همچون جان دادني دردبار خواهد بود
بدان كه از آه ِ سوخته ي شكوفه ي به خون نشسته ي دلم دور نخواهي ماند...
..
آه بر آن كس كه همه را ، از آسمان تا زمين ، از خشكي تا دريا ، به ديده ي حقير خود مي نگرد...
...
..
Sigh .

زندگی

زندگي جاري است..........

تسخیر لحظه ها

دیروز اتفاقی آلبوم عکس خانوادگی رو تو اتاق دیدم. دلم لرزید وقتی شروع به ورق زدن آلبوم کردم. بازم همون حسهای نوستالژی قدیمی منو گرفت چهرهای جوان که اکنون گرد پیری رو آن نشسته است. شوخی نیست پدرم در لباس مقدس سربازی سال 47 تو همدان و پزهای آنچنانی مال اون دوران.
والان با دوربین دیجیتال تا اونجا که دوست داری عکس می گیری،حذف میکنی ولی اون حس ماندگاری لحظه در زمان هرگز نیست.

اعتیاد وبلاگی

82%How Addicted to Blogging Are You?

Mingle2 - Dating Site

هنر مکا لمه

- خوب یه خرده از خودت بگو؛ دایی!
مریم: چی بگم. خسته، بی حوصله،بیزار
- سایه بالا سر نداری
مریم: چی میگی دایی! سایه بالا سر؟ سایه رو باد برد. مایه کجاست؟ از مایه بگو.
- بارک ا.. دختر! آفرین
مریم: اینه دیگه! امروز اینه.
- امروز اینه. دیروز این بوده. فردا هم همینه. همیشه همین بوده؛ دایی جون! حالا دیگه میشه با تو واقعا حرف زد.
پی نوشت: این مکالمه مربوط به فیلم هوو هست که علیرضا داوودنژاد کارگردانی نموده است.
نقش دایی را محمد رضا داوودنژاد ونقش مریم را مریم کاویانی بازی کرده است.
و آخر اینکه با ادای احترام به جناب اولد فشن

خون بازی

بالاخره دل رو زدم به دریا و رفتم که خون اهدا کنم اول کلی از مشخصاتم رو دادند به کامپیوتر و بعد یه برگه پرینت شده دادند دستم و روانه اتاق دکتر کردند.

خانم دکتر جوان و درشت اندامی بود که فقط پرسید صبحانه خوردی؟جواب دادم بله گفت دندانپزشکی رفتی ؟ گفتم بله دیروز بودم. برگه رو امضا کرد و گفت متاسفم. چون ممکنه عفونت توی خونت باشه حداقل باید یه هفته دیگه مراجعه کنی.

خدایش لجم گرفت گفتم مهم نیست حالا که تا اینجا اومدم فشارم رو بگیرید. ایندفعه خانم دکتر لجش گرفت!

نیش و نوش

دیروز کشف جدیدی از ویگن کردم که اینجاست.

هایکو

در شهر کوزه شکسته ها
هیچکس نیست که
دستش بیندازم
دستم بیندازد
به گردنم
به گردنش

:: مسعود زارع

خرابي

كامپوترم خراب شده و الان بايد با يه كامپوتر ديگه كار كنم. همه چيز قاطي پاطي شده و بدجوري حالم رو گرفته است.

نظم و ترتیب

پس از مدتها فراغتی حاصل شد تا برای تجدید خاطرات سری به مسجد جامع بزنم. سالها پیش به همراه دوستان برای کنکور در کتابخانه مرحوم وزیری که جنب مسجد قرار داشت درس می خواندیدیم و برای استراحت به داخل مسجد می آمدیم و با توریستهای که برای بازدید بنای مسجد آمده بودند گپی می زدیم!
از قضا جمعی از توریستهای ژاپنی برای دیدن مسجد جامع آمده بودند. من فقط از نظم و ترتیب آنها یه فیلم کوتاه با موبایلم گرفتم تا قدری با وضعیت خودمون مقایسه کنیم. البته نمی خواهم بگویم مرغ همسایه غاز هست ولی اینها نمونه کوچکی از ملتی هستند که جزو جوامع توسعه یافته و پیشرو تلقی می شوند.
با عرض معذرت فیلم چپکی است!

بند زلف

عاشقم عاشق به رویت گر نمی دانی بدان
سوختم در آرزویت، گر نمی دانی بدان

مشنو از بگو سخن، من سست پیمان نیستم
هستم اندر جستجویت؛ گر نمی دانی بدان

اینکه دل جای دگر غیراز سر کویت نرفت
بسته آنرا تار مویت، گر نمی دانی بدان

گر رقیب از غم بمیرد یا حسد کورش کند
بوسه خواهم زد به رویت، گر نمی دانی بدان

با همه زنجیر و بند و حیله و مکر رقیب
خواهم آمد من به کویت، گر نمی دانی بدان

:: ابوالقاسم لاهوتی

روزهای انتظار

ای سفر کرده بگو بعد از زمانی آزگار
کی بدادم می رسد دستان تو در این غبار

بی تو بودن یعنی از اندوه خاکستر شدن
سر سپردن بر تمام دردها دیوانه وار

باز هم من ماندم و اون بی رهگذر
با تمام خاطراتی کز تو دارم یادگار

سر به روی شانه های سنگی شب می زنم
اشک می ریزم ز دست روزهای انتظار

گوگل آنالیتیک

امروز برای کاری به گوگل آنالیتیک سری زدم. نسخه جدید رو فعال کرده بودند که امکانات بسیارخوبی را ارائه می کند. توصیه می کنم حتما یه سری بهش بزنید.

وطن پرستان

امیر قاسمی درباره چشنواره کن می گفت: دونفر از کارگردانهای توی چشنواره حاضر نشدند با هموطنان خود مصاحبه کنند.
1- مایکل مور که با هیچ خبرنگار آمریکایی مصاحبه نکرد.
2- مرجان ساتراپی که با ایرانیان مصاحبه نکرد.

روح نسیم صبح

در مشرق عشق؛ نور خورشید تویی
در باغ نگاه؛ یاس امید تویی

در بین هزارپونه آنکس که مرا
چون روح نسیم صبح فهمید؛ تویی

شب شیشه ای

این کیه که قد آینه عکسشو زدن به دیوار
چقده شبیه من نیست ، نه خدایا منم انگار
اگه این منم که مارو چه به اینهمه اشاره
با کی اشتباه گرفتین؟ من نه ماهم نه ستاره
چشمتو رو آینه وا کن ، واسه ماه ستاره کم نیست
اونکه آرزوشو داری حتی قدر خودتم نیست
نمیدونم خیلی از ما نقشمون تو قصه چی بود
اگه رو میشد دلامون، اگه این شب شیشه ای بود
دیگه جز شب چی میتونه سایه هر دوی ما شه؟
اگه تصویر ستاره پشت پرده ای نباشه
عینک خیال و وهمو از رو چشم قصه بردار
من همینم که میبینی، نه اون عکسهای رو دیوار

پنج وارونه چه معنا دارد؟

خواهرم کوچکم اینرا پرسید.
من به او خندیدم.
کمی آزرده و حیرت زده گفت:
روی دیوار درختان دیدم.
دیروز خودم دیدم. مهران پسر همسایه؛
پنج وارونه به مینو می داد.
آنقدر خنده ورم داشت که طفلک ترسید.
بغلش کردم و بوسیدم و با خود گفتم.
بعدها وقتی غم سقف کوتاه دلت را خم کرد.
بی گمان می فهمی پنج وارونه چه معنا دارد!

احساس بد

مقابله با این همه احساس منفی که به سمت من می آید مشکل شده است. هر چه قدر هم آدم به خودش تلقین کند باز هم سخت است که از پس اون بر بیایی.

فیل تر ینگ خوشمزه

اصلا نمی تونم بفهمم برای چه سایتی که فقط کارش لینک دادن به مطالب جالب است فیل تر شده است.

رسم و روسومات

بدجوری دیروز حالم بد شده بود در شرایطی بودم که حسابی معذب بودم و حسابی از دست این رسم و روسومات کفری شده بودم. به خودم قول دادم از این به بعد بر اساس شناخت خودم عمل کنم.

سال نو

سال نو را با ایده های جدید شروع می کنم.
Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes