آه..
..
از خرابه ها و ويرانه هاي حضورت عبور مي كنم
مي داني!
بي نهايت ويران شده اند
آنقدر كه ديگر هيچ تصوري از آنها در ذهنم تداعي نمي شوند...
به كدامين گناه ، ساقه ي نيمه جانٍ تازه به گُل نشسته ي دلم را با تبر بي ريشه گيت شكستي؟...
و تنم را آبستن زخم ها و دردهاي لايقٍ وجود خودت ساختي
...
اگر از ويرانه ي حضورت به آساني بگذرم ،
كه مي دانم همچون جان دادني دردبار خواهد بود
بدان كه از آه ِ سوخته ي شكوفه ي به خون نشسته ي دلم دور نخواهي ماند...
..
آه بر آن كس كه همه را ، از آسمان تا زمين ، از خشكي تا دريا ، به ديده ي حقير خود مي نگرد...
...
..
Sigh .
Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes